می دونی من حالم از آدما یی که اون قدر بدبخت شدن تا منتظرن یه چیزی مثل الکل یا هر کوفت دیگه ای اونا رو از فکر اینکه هیچ گهی نیستن خارج کنه بهم می خوره.
هیچ چیزی حقیر تر از این تو دنیا نیس. حالم بهم می خوره.بهم می خوره.بهم می خوره.
نظرات 5 + ارسال نظر
فرمانروای سرزمین خورشید سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:21 ب.ظ http://landofsun.blogsky.com

سلام دوست عزیز.
وبلاگ نسبتا خوبی داری.
میشه به لحن بهتری هم حرفای قشنگت رو بگی.
به سرزمین من هم بیا
منتظرتم

دریا چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:31 ق.ظ http://daryadarya.blogsky.com

من که نمی‌شناسمش ولی همیشه یه جور احساس ترحم به این آدما دارم تا تنفر. نانا جون از وقتی پروانه شدم تنفرو ترک کردم و دیدم دنیا یه جور دیگه شد. قشنگتر و قابل تحملتر. شاد باشی.

عطا چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:13 ب.ظ

چه شاکی!

پیرفرزانه چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:59 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

سلام. کسایی که به آرامش واقعی رسیدن به عنوان یه همنوع وظیفه دارن به اونایی که توی این مسیر به بیراهه رفتن کمک کنن.

آیسان چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:01 ب.ظ

این منو مجبور کرده یه چیزی بنویسم
بابا دممت گرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد