-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1384 16:36
....گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی ، روی تو را کاشکی می دیدم شانه بالازدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که عجیب !عاقبت مرد ؟ افسوس کاشکی می دیدم .... مصدق
-
:">
جمعه 19 تیرماه سال 1383 22:38
ببین نانایی، من نمیدونم من یکی بودم حالا دوتا شدم، یا از اول دوتا بودم اون یکی مو پیدا کردم !؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 تیرماه سال 1383 00:02
?No more Candy .Don't be glum !Suck your nice sweet juicy Thumb shel
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 خردادماه سال 1383 09:36
اینم بد نیست!: ((می گن تو یه شهری روانپزشکی بود که هیچ کس نا امید از پیشش نمی رفت و مریضهای زیادی رو درمان کرده بود . یه روز یه مردی که ظاهر بی غصه ای داشت رفت پیش دکتر ، دکتر بعد از ساعتها صحبت به مرد گفت که می دونید من معمولا وقتی خودم کاری از دستم بر نمی آد مریض هامو می فرستم پیش یه دلقک ولگرد توی شهر ، البته راستش...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1383 01:32
من قصد سفر دارم از این باتلاق تاریک که مخفی گاه مار های سیاه در هم تنیده است از این کشت زار های شور از این دیر های مخوف و از این ازدحام بی کسی قصد سفر دارم میخواهم از سر زمین های بدون بهار دور شوم واز پیچ و تاب های بازار هایی که در آن انسانیت معامله میکنند. من از بوی سیگار در صبح یک روز آفتابی بهار متنفرم خواهم رفت تا...
-
مامورلک
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1383 21:55
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1383 00:43
((به جرات میتوان گفت بیست و سوم دیماه 63 نقطه عطفی در تاریخ مطبوعات ایران است، روزی که برای اولین بار ستون "دو کلمه حرف حساب" با امضای گلآقا در روزنامه اطلاعات بهچاپ رسید. در دورهای که کشور درگیر جنگ است و چند سالی از تاسیس نظام نمیگذرد انتقاد کردن از دولت و مسوولان دولتی دل شیر میخواهد، اما کیومرث صابری که پیش...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 20:47
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 20:45
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 20:45
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1383 20:41
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1383 12:45
از راهی می رفتم که جماعتی بر می گشتند نپرسیدم چرا از راهی بر می گردم که جماعتی می روند نمی پرسند چرا ( قدسی قاضی نور )
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 فروردینماه سال 1383 15:09
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1383 12:37
مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 فروردینماه سال 1383 16:43
((من عشق نمی دانم....فقط روحم را که سنگین بود گستراندم...من عشق نمی دانم...نفسهایت به شماره افتاده بود....گفتم دوستت دارم...تودیگر نفس نکشیدی...غیب شده بودی...گفتم که عشق نمی دانم......))
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 فروردینماه سال 1383 14:38
۲۰ سالم شد!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 اسفندماه سال 1382 16:45
بهترین مکان دنیا جاییست که کودکی خود را درآنجا سپری کردید،به شرط آنکه دوباره به آنجا بازنگردید... باستانی پاریزی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 اسفندماه سال 1382 16:44
کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اسفندماه سال 1382 23:16
((تنها در بی چراغی شب ها میرفتم دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود. مشت من ساقه ی خشک شب ها را میفشرد آیینه ها انتظار تصویر مرا می کشیدند درها عبور غمناک مرا می جستند من میرفتم و میرفتم تا در پایان خود فرو رفتم..))
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 اسفندماه سال 1382 15:19
دوش دیوانه شدم ، عشق مرا دید و بگفت: آمدم ، نعره مزن ، جام مدر هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم گفت آن چیز دگر نیست ، دگر هیچ مگو من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت سر بجنبان که ولی ، جز که به سر هیچ مگو
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1382 22:00
کدوم خریه میخواد رای بده؟؟؟؟ بذار بین لجن تر و لجن ترین یکی اتنخاب شه.... shit..........
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1382 12:56
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 بهمنماه سال 1382 19:07
What I've felt, what I've known Sick and tired, I stand alone Could you be there, 'cause I'm the one who waits for you ...Or are you unforgiven too Lay beside me, tell me what I've done The door is closed, so are you're eyes But now I see the sun, now I see the sun Yes now I see it
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1382 12:21
عزیزم آدرس ای میل تو بذار بگم کجام!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 11:42
آقا ما رفتیم یه خونه ی دیگه....هی حالا دنبالم بگردین!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 دیماه سال 1382 22:32
دل بعضی از آدمها مثل گاراژ میمونه٬ روزی چند تا ماشین میان توش و فرداش میرن بیرون. ولی معمولا اوضاع بهتره٬ دل اکثر آدمها مثل یه پارکینگ کوچولوه ... به ندرت ماشین صاحبخونه عوض میشه٬ معمولا هم صاحبخونه یه ماشین بیشتر نداره....همون یکی توشه اکثر اوقات ... ولی یه سری آدم دیگه هم هست .... قلبشون در نداره! به توش راهی نیست!...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 دیماه سال 1382 15:47
آقا حال که ندارم....امتحان هم که دارم....تو ترک (tark) هم هستم...یه مدتی همچین برم....بعد دوباره میام .....اگه نیومدم بگم که از دست هیچکی شاکی نبودم...هیجکی هم نباشه....بد مرامی هایی هم که میشه رسم روزگاره.... ...اگه بهش اعتقاد داری هنوز برام دعا کن....خیلی لازم دارم....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 دیماه سال 1382 18:57
درحال حاضر این جا عزاداریه.نیاین.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 دیماه سال 1382 11:53
باز که من دلم گرفته!حال موندن ندارم.میخوام یه کامیون بخرم!پشت کامیونه هم بنویسم:((زدوستان دورنگم همیشه دل تنگ است ...فدای همت آن دشمنی که یک رنگ است )) بعدشم هم با کامیونم برم یه جایی که هیچ کسی نباشه!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 دیماه سال 1382 12:36
برا این اشکام تو راه نریخت که دلم برا این فسقلی ها میسوزه.برا خاطر این بود که میبینم کسایی رو که اینقدر دوست دارم باید همچی جای غریبی جا بذارم.