ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها باداغ اوچولاله
درخون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهادرفته باشد
خونش به تیغ حسرت-یارب--حلال بادا
صیدی که از کمندت آزادرفته باشد
از آ ه دردناکی سازم خبردلت را
وقتی که کوه صبرم بربادرفته باشد
رحم است بر اسیری کز گردبام زلفت
باصدامیدواری نا شا د رفته باشد
شادم که از رقیبان دامنکشان گذشتی
گومشت خاک ما هم بر باد رفتته باشد
پرشورازاین حزین است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرها د رفته باشد