خوب من خسته ام عصبانی هم هستم ها!(خیله خوب نگی دوباره نوشت رشته خریدن ها!خریدن خریدن فدای سرشون!!هرکی پولداره باید بخره!!مگه مغزخرخورده این درس های چرت رو بخونه !اصلا مدرک تهش رو هم بخره!!درس های دانشگاه هم چرته!!اصلا مدرک کل زندگی رو بخره!!ما که بخیل نیستیم!!دیگه حرف نباشه!!)
اینقدر کم میرم دانشگاه!آی فاز میده!یه دست محکم به افتخار خودم...
بعدش اینکه امروز کوزت هم شدم خونه هم تمیز کردم.آخی من.
هیچ خبری نیست دیگه.
یه کم همش خیلی گریه دارم.مخصوصا عصرها که تو تاکسی از دانشگاه میام!اونروز دیگه اشکام ریخت یارو رانندهه فکر کرد از آهنگه!یک آهنگ در پیتی هم بود ازاونایی که انگاردیشبش اقای راننده با همکاری عیال خونده بود!خللاصه نوارو عوض کرد یه قری شو گذاشت!ولی دید نه بابا بی فایده هست!اگه ماشینو وسط اتوبان پارک میکردهندی هم میرقصید!من گریه ام بند نمی اومد!(هرکی بگه من خلم میکشمش ها!)
تموم شد حرفام.