((ازماهیان کوچک این جویبار هرگزنهنگ زاده نخواهد شد.
  من خردی عظیم خود را میدانم و میپذیرم.
  اما وقتی که پنجه ی فتادن ریگی،خواب هزارساله ی مردابی را می آشوبد این فشار خشم   برجدار دلم بی گمان بیهوده نیست که میکوبد.))
نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:42 ب.ظ

و من نخواهم پذیرفت . خردی عظیم و بدیهی خویش را......

هرگز.

دریا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:21 ب.ظ http://daryadarya.blogsky.com

کاش تلنگری همیشگی سطح مردابمان را مواج کند تا به آرامش لجن عادت نکنیم.

ققنوس سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:04 ب.ظ

تو خردی ... ما که اصلا نیستم ... که بخوام خرد باشم یا عظیم :(

آرش چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:37 ق.ظ

بالای دیپلم بود ؛
نفهمیدمش !!!

پیمان چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:10 ق.ظ http://paymannabavi.persianblog.com

نانای عزیز خردی عظیم خود نیز عظمتی است و جویبار نیز روزی به دریا می پیوندد.پس ماهی کوچک را امید به دریا رسیدن است. (من ماهی ام نهنگم عمان ام آرزوست).امیدوارباش./

یک پنجره چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:09 ب.ظ

چی شده تازگیا مدل نوشتنت عوض شده؟

نانا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:28 ب.ظ

دوست ناباب ،جامعه ناسالم، زغال خوب! همه موثر بودن عطا جون!

امیرحسین-کوچ ماه چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:17 ب.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

شب خیال ما بخیر اما سحر منتظره
میتونه رویا نباشه من و تو و یه پنجره...

غریبه پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:36 ق.ظ

نانا یادت باشه سایه هیچوقت آفتاب رو نفی نمی کنه و دروغ هم همیشه در راستای حقیقته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد