اولش کلی شاکی بودم ولی بعدش که دیدم مه قشنگه بی خیالش شدم.کلی هم تنهایی پیاده اومدم.عین خواب بود هوا!بعدش دیدم همه این چیزایی که منو عصبانی کرده هم جزء این خوابه.
تعداد آدمایی که میشه روشون حساب کرد هی داره کم میشه.چه بد.ولی آدم زودتر بشناسه ملت رو بهتره.
خیلی هم بده آدم فقط دنبال منافع خودش بدوه!همه چیه دیگه رو بیخیال شه.
ولی به من ربطی نداره.تا اون موقع به من ربط داشت که برام مهم بودن.دیگه نیستن.
.
.
.
به قول pat جونم هر کی پر ادعا تر تو خالی تر.
خوبه که دیگه عصبانی نیستی . به هیچ چیز فکر نکردن گاهی به آدم فرصت می ده تا بعدش خوب ببینه .
دلواپسی های یک دیوانه عمومیت داره و نانا را هم شامل می شه .
و من را از پیام هات مهروم نکن ؛ چون پیامهای تو را جور متفاوتی برایم است .
متاسفانه روز به روز هم داره بیشترمیشه تعداد آدم هایی که فقط به منافع شخصی می اندیشن و بس
خواب خوش. ولی وقتی بفهمی این خواب تموم اون چیزیه که میتونسته وجود داشته باشه...فکر کنم باز دوباره شاکی شی. البته حتی این هم دیگه اهمیتی نداره.
خوش باشی.
موافقم
هفته پیش دقیقا حس تو رو داشتم. خیلی الهام بخش بود.
همون بهتر که برات مهم نیستن ... همون بهتر که دیگه بهت ربطی ندارن ... اینجوری خیلی بهتره ...
سلام نانا جونم ... وای نمی دونی چقده سرم شلوغه. ... درسا خفه ام کردن!
این حالتت مثل آدم هایی است که پس از گریه به یک جا خیره می شن و فین فین می کنن .
تو خودشو ناراحت نکن.
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت ...
پس هر چی که برات مهم باشه بهت ربط پیدا میکنه ؟
چه ارتباطات مهمی !!!!!!!!!!!!
تو هم پیمان داری؟ ناناهیتا هم پیمان داره که!!
سلام
منم بعد از ۲ سال دوری از دنیای وبلاگ نویسی تصمیم گرفتم که باز هم شروع کنم . البته خوندن وبلاگ تو هم بی تاثیر نبود.
این بار من تغییر رویه دادم . میتوونی (اگه دوست داشتی روش کارم رو از اولین متن وبلاگ نگاه کنی(با عنوان مرامنامه غریبه zzz )) امیدوارم توو تفکرات (شاید) جدیدتون موفق باشید.
Forever trust in who we are...
And nothing else matters....