آسمان چشم او آیینه ی کیست
آ نکه چون آیینه با من روبرو بود
.درد ونفرین
درد ونفرین
بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
گریه نکن که سر نوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما با غم هم آشنا کرد
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه ی کیست
آنکه با من روبرو بود
.درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پرگل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان سینه ی تاریک من سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من قصه ی سنگ وسبو بود
من گلی پﮋمرده بودم گر تو را صد رنگ و بو بود