بعد مدتها دوباره گیجگولک بازی درآوردیم کلی خندیدیم!سر میز شام وقتی چندتا آدم بزرگ باشن همیشه میشه یقه ی یه سوژه ی دست و پا شکسته رو چسبید هی الکی خندید!مخصوصا وقتی افراد لازم برای اجرای پروژه حاضر باشن!
اینگار دوران جنون داره تموم میشه دوباره زندگی به حالت عادی بر میگرده!آخیش!
اون روز یکی از بچه های قدیمی نظر داده بود کلی دلم واسش تنگ شددلم واسه همه ی سالهای دبیرستان تنگ شد.چقدر خوب بود وقتی هنوز بچه ها بزرگ نشده بودنالان همه یه جور دیگه شدن.دیگه راستی راستی همو دوس ندارن.انگار وقتی آدما یه ذره گنده میشن دوس داشتن معنیش عوض میشه.خودم رو هم میگما.خیلی وقته یادم رفته چطور میشه دوس داشت.یا اصلا میشه یا نه.یا اصلا وجود داره دوس داشتن یا نه یا... 
کسی میدونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟