-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مردادماه سال 1382 23:21
ایمیل های این دلبر ها که میاد تو گروپ قشنگ میشینه تو اعصابم. اه.دوباره ۱۵ روز دیگه همه بدبختی ها از نو شروع میشه.اصلا به قول یارو گفتنیinformatin technique هم شد رشته!!! کاش دیگه حداقل امسال پسرا سهمیه عمله نداشته باشن!اصلا اگه نخوام برم دانشگاه کیو باید ببینم!؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 مردادماه سال 1382 02:16
من عاشق این تیکه ی فیلم Amelie ام: Amelie is six like all little girls she'd liked to be hugged by her daddy (but he never touch her,except for monthly checkup.(his dady is a doctor The thrill of this rare contact . makes her heart beat like a drum As a result ...... he thinks she has a heart defect
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مردادماه سال 1382 22:49
من پشیمان نیستم من به این تسلیم می اندیشم ،این تسلیم درد آلود من صلیب سرنوشتم را بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم .... من پشیمان نیستم قلب من گویی در آنسوی زمان جاریست زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد و گل قاصد که بر دریاچه های باد میراند او مرا تکرار خواهد کرد ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مردادماه سال 1382 11:37
من هنوز زنده ام. مرسی از اوناییکه اظهار نگرانی کردن مرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مردادماه سال 1382 00:12
یه دیکلوفناک یه پروفن یه ایندومتازین رو یه اسب بخوره چند ساعتی از پا در میاد مخصوصاکه دیشبش یه دیاز ۵ میل هم نوش جان کردی !زیباییش این جاست که در این عالم هپروت باید بری دیدن کسی! هی بخوای بگی چیزیت نیس ولی میزو چی کار میکنی جلو چشات میره بالا تالاپ میاد پایین!حالا هی الکی به حرفای طرف لبخند بزن ولی اون که میدونه هیچی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1382 13:17
امروز گرمه. دوست ندارم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 مردادماه سال 1382 22:45
حالم دیگه خیلی نابوده مخصوصا که فرش باد رو دیدم دیگه رفتم تو کما.فیلمش خیلی درسته ها ولی من هزار بار به خودم گفتم وقتی تو دوران جنون سرد!هستم این فیلم ها رو نبینم باز تو کلم نرفته! بدیش اینه وقتی حالم بده همچین جیغ میشه جماعت همه می فهمن. در حال حاضر دلم میخواد یخ بخورم. چرا مامانم زنگ نمیزنه؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 مردادماه سال 1382 16:18
اصلاخوب نیستم.این خواهره هم همش ورجوورجه کرد نذاشت بخوابم .حالت تهوع دارم یا شایدم تحول دنبال بهونه ام گریه کنم حالا چه سوژه بیهوده زیستن باشه یا بوی پیاز سرم هم درد می کنه.اینگار همه مرض ها با هم میاد دیگه حال ندارم بنویسم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 مردادماه سال 1382 15:42
می گه وقتی خیلی نیستش دلم براش تنگ می شه وقتی خیلی هستش تکراری می شه عجب ایرادکاره یارو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 مردادماه سال 1382 02:45
دیگه خیلی دپ زدم.اصلا حوصله فردا رو ندارم.چی میشد وفات نبود؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 مردادماه سال 1382 15:52
همش این روزا ،تندتند میگذره بعد دوباره باید بریم سر کلاس با اون پسرای آنتیک خدا به همه هم کلاسی داده به ما هم داده!ا ای وای از تصورش هم حالم گرفته میشه اصلا چی میشد تابستون دراز تر میشد! یا همکلاسی های ما عوض میشد! حالم یه کم گرفته. این دفعه می دونم چرا . اتاقم داغونه. حسش نیست مرتبش کنم. اینو ببین چه قشنگه: من کنار...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 مردادماه سال 1382 02:27
چه بگویم؟ سخنی نیست. می وزد از سر امید، نسیمی؛ لیک تا زمزمه ای ساز کند در همه خلوت صحرا به روش نارونی نیست. چه بگویم؟ سخنی نیست. *** پشت درهای فرو بسته شب از دشنه دشمنی پر به کنج اندیشی خاموش نشسته ست. بام ها زیرفشار شب کج، کوچه از آمدو رفت شب بد چشم سمج خسته ست *** چه بگویم ؟ سخنی نیست. در همه خلوت این شهر،آوا جز...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 مردادماه سال 1382 01:53
دیگه حرف اضافی چرا؟!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مردادماه سال 1382 22:33
(( من تهی شده ام اکنون عاری از هر حس و معنایی وآه های من خسته تر از آن است که من شکسته ی بی بادبان را به ساحل برساند پاییز ۷۸ ))
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مردادماه سال 1382 11:48
می گم اصللا خیلی خوبه برن یه یارویی رو هک کنن بعد از مسنجرش بهترین استفاده کنن البته زیباییش به اینه که واقعا هک نبوده یه جورایی پسورد کشف کردنه به هر حال هر جوری هم بخوای واسه خودت حل و فصل کنی باز تیکه ی فحش دادنش آخر مرامه !مخصوصا که بعدش رو شه کاره کدوم عزیزانی بوده اگه من جای طرف بودم به جوری تا اول مهر خودمو رو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 تیرماه سال 1382 09:49
اصلا وقتی بد اخلاق میشم خیلی به قول اون وری ها خنک میشم!(به ضم خ ون)یه هو می افتم تو میکسر بعد هر کی جلوی چشمم بیادرو ااهههمممم! ولی بعدش که یه ذره انسان تر میشم!وجدان درد میگیرم ایشا لله دیگه دختره خوبی میشم ازاین عملکرد های بد بد نخواهم داشت(عملکرد گفتم یاد ابطحی افتادم!چرا نمره هارو نمیده!) راستی اینو تازه برام...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 تیرماه سال 1382 15:28
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 تیرماه سال 1382 13:22
هوا اون قدر گرمه که فقط میشه پخت تازه اصلا حالم خوب نیست.نمی دونم چمه!ولی می دونم یه مرگیم می شه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 تیرماه سال 1382 01:11
برای شستن فرشته ها ی کوچولو باید خیلی اوستا باشی که به جای اینکه بگی بهتره نگاه نکنی ببینی چه مسخره یهو افتادی وسط یه زندگی که خود کس و کار داراش توش گیر کردن میگی چشماتو ببند که شامپو نره توش. به جای اینکه بگی همین حالاش هم کسی نگران نفس تو نیست اگه با کله بخوری وسط دنیاهیچ مامانی دلش واست آتیش نمی گیره میگی محکم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 تیرماه سال 1382 01:09
ا گر فرصت داشتم دوباره کودکم را بزرگ کنم... اگر فرصت داشتم دوباره کودکم را بزرگ کنم به جای آنکه انگشت اشاره ام را به طرف او بگیرم در کنارش انگشتانم را در رنگ فرو می بردم و نقاشی می کردم ... اگر فرصت داشتم دوباره کودکم را بزرگ کنم به جای اصول راه رفتن اصول پرواز کردن و دویدن را با او تمرین می کردم ... از جدی بازی کردن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 تیرماه سال 1382 02:40
خیلی وقتا خیلی چیزا رو نمی شه عوض کرد.اگه یکی با دید منفی بیاد جلو هر چقدر هم سعی کنی با هات راه نمیاد.دیگه فرقی به حالش نمیکنه که براش ارزش قایلی.روزگار بدی شده.خیلی بی مزه ست.دوست ندارم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 تیرماه سال 1382 02:31
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد آه از دمی که تنها باداغ اوچولاله درخون نشسته باشم چون باد رفته باشد امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین فرهادرفته باشد خونش به تیغ حسرت-یارب--حلال بادا صیدی که از کمندت آزادرفته باشد از آ ه دردناکی سازم خبردلت را وقتی که کوه صبرم بربادرفته...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 تیرماه سال 1382 18:50
تهران مثل همیشه گرم،شلوغ،کثیف. ولی انگار بسه زندگی خرکی.بیشتر از۱۰ روز نمی شه ۶ صبح خوابید!به جای غذا فیلم دید!هر روز بروبچ ریخت تو خونه! ساعتی یه بستنی خورد! ولی خودمونیم زندگی کردم ها!هیچ وقت نمی شه درخت و مامان و اینترنت مجانی رو با هم یه جا گیر آورد! گر چه باز دلم واسه همشون تنگ می شه ولی لطفش به همینه.اگه همیشه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1382 14:35
هیچ وقت هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد امشب دلی کشیده ام شبیه نیمه ی سیبی که به خاطر لرزش دستانم در زیر آواری از رنگ ها ناپدید ماند.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1382 14:05
ورسالت من این خواهدبود تادواستکان چای داغ را، ازمیان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تادرشبی بارانی، آنهارا باخدای خویش چشم درچشم هم،نوش کنیم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 16:01
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 تیرماه سال 1382 04:06
بعضی وقتا همچین خبیث میشم که!حقشون بود!!!دلم می خواد چلونده شن!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 تیرماه سال 1382 16:57
دیگه کم کم داره گرم می شه. هیچ جا نمی شه زیاد موند. درخت گلا بی خیلی ماهه.کلی دیالوگ های توپ داره.فکر کنم هرکی نبینه ضرر کرده. سرم چند روزه گروپ گروپ می کنه.دیگه به ماما نه نمی گم.شاکی می شه میگه کا ره مونیتوره.بفهمی نفهمی حق داره. آقای پ رفت آلمان.دلم براش تنگ میشه.بگذریم که ۴۰سال از من بزرگتربود ولی کلی به من ایده...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 تیرماه سال 1382 02:52
lolita ye jadido didam..halam gerefte bad form
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 تیرماه سال 1382 15:40
hamishe soraghe adam miad.ye hese khasi ke nemikhay dar moredesh fek koni.shayad chon baes mishe afsorde shi.vali ta key mishe azash farar kard?ta key